کد مطلب:28676 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:126

پاسخ امام به معاویه












2548. شرح نهج البلاغة - در بیان نامه امام علیه السلام به معاویه -:

از بنده خدا، علی امیر مؤمنان، به معاویة بن ابی سفیان.

امّا بعد؛ همانا مرا از تو پندی رسید پیوند یافته [ از سخنان گوناگون] و [ در قالب ]نوشتاری آراسته [ به آرایه های نگارش] كه آن را با گم راهیِ خود، ترتیب داده ای و با بَدسِگالی ات امضا كرده ای.

این نامه از آنِ كسی است كه نه بینایی ای دارد تا هدایتش كندو نه راهبری تا به راهش بَرد؛ خواهشِ نَفْس، او را فرا خوانده و وی نیز اجابتش كرده، و گم راهی پیشوایش گشته و او هم از آن پیروی نموده است. پس با یاوه، صدا به هذیان برآورده و اشتباه كنان به گم راهی درافتاده است.

وامّا این كه مرا به تقوا فرا خوانده ای؛ پس امیدوارم كه اهلِ آن باشم و به خدا پناه می برم از این كه در زمره كسانی درآیم كه هر گاه به تقوا فرمان داده می شوند، غرورِ گناهْ ایشان را فرا می گیرد.

و امّا این كه مرا از تباه شدنِ عمل و پیشینه مسلمانی ام پرهیز داده ای؛ به جانم سوگند، اگر من بر تو ستم رانده بودم، تو را می رسید كه چنان پرهیزم دهی. امّا من كلام خدای تعالی را چنین یافته ام:«فَقَتِلُواْ الَّتِی تَبْغِی حَتَّی تَفِی ءَ إِلَی أَمْرِ اللَّهِ؛ [1] با آن كه ستم می كند، بجنگید تا به حكم خدا گردن نهد».

پس ما به هر دو گروه نظر كردیم. گروه تجاوزگر را همان یافتیم كه تو در آنی؛ زیرا بیعت با من در مدینه، شاملِ تو در شام نیز می شود، همان گونه كه بیعت با عثمان در مدینه شامل تو نیز شد، حال آن كه تو، خود، كارگزارِ عمر در شام بودی؛ و نیز همان گونه كه بیعت با عمر شامل برادرت یزید نیز شد، حال آن كه وی كارگزار ابو بكر در شام بود.

و امّا شكستنِ وحدتِ این امّت [ كه مرا به آن متّهم كرده ای]؛ پس مرا بیشتر رواست كه تو را از آن نهی كنم.

و امّا این كه مرا از قتل ستمگران بیم داده ای؛ همانا پیامبر خدا مرا به نبرد با ایشان و كشتنشان فرمان داد و به یارانش فرمود:«در میان شما كسی است كه برای پاسداشتِ تأویل [ درستِ ]قرآن می جنگد، همان گونه كه من برای پاسداشتِ آن، به گاهِ نزولش جنگیدم»؛ و آن گاه به من اشاره كرد. پس من سزاوارترین كس برای پیروی از فرمانِ اویم.

و امّا این كه گفته ای بیعت با من درست نیست، زیرا شامیان در آن در نیامده اند؛ چگونه چنین است، حال آن كه بیعت، فراگیر و شامل حاضران و غایبان است و قابل تجدید نظر و انتخابگریِ جدید نیست؟ هر كه از آن خارج شود، آن را باطل دانسته و هر كه در آن كُندی ورزد، منافق است.

پس بر جای خود قرار گیر و جامه سركشی را از تن بیفكن و آنچه را به حال تو سودی ندارد، وا گذار، كه [ اگر چنین نكنی ]برای تو نزد من جز شمشیر نیست تا آن گاه كه فروتنانه به فرمان خدا گردن نهی و ناگریز در بیعت [ با من ]درآیی. والسّلام![2].









    1. حجرات، آیه 9.
    2. شرح نهج البلاغة:43/14، بحار الأنوار:81/33. نیز، ر. ك:العقد الفرید:329/3.